کراماتی از امام حسن عسگری(ع)
تاريخ : سه شنبه 12 / 9 / 1391برچسب:, | 10:54 AM | نویسنده : امید

مقصود ما از ذكر برخي از كرامات امام براي اين است كه به حق او آگاه شويم و اين نكته را دريابيم كه ائمه هدي (ع)، همه نور واحدند و از ذريتي پاك كه خدا براي ابلاغ و اتمام حجتش و اكمال نعمتهايش بر ما، آنها را برگزيرد .... بگذاريد با هم به راويان گوش بسپاريم تا ببينيم چگونه اين كرامتها را براي ما بيان مي‌كنند:

 1- يكي از راويان به نام ابوهاشم گويد: محمدبن صالح از امام عسكري (ع) درباره اين فرموده خداي تعالي:

لله الامر من قبل و من بعد. «امر از آن خداست از قبل و از بعد.» (سوره روم ، آیه 4)

پرسيد: امام پاسخ داد، امر از آن اوست پيش از آنكه بدان امر كرده باشد و باز امر از آن اوست بعد از آنكه هر آنچه خواهد بدان امر كرده باشد. من با شنيدن اين جواب با خود گفتم: اين همان سخن خداست كه فرمود:

(الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين)

«.... خلق و امر از آن اوست، بزرگ است خداوند پروردگار جهانيان.»(سوره اعراف ،آیه54)

پس امام رو به من كرد و فرمود: همچنانكه تو با خود گفتي: (الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين). من گفتم ... گواهي مي‌دهم كه تو حجت خدايي و فرزند حجت خدا بر خلقش. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص257)

 

2- ابوهاشم جعفري گويد: از سختي زندان و بند و زنجير به امام عسكري شكايت بردم. آن حضرت برايم نوشت: تو نماز ظهر را در خانه خود مي‌گذاري پس به وقت ظهر از زندان آزاد شدم و نماز را در منزل خود به جاي آوردم. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص267)

 

 

 

3- از ابوحمزه نصير خادم روايت شده كه گفت: بارها شنيدم كه امام‌عسكري (ع) با غلامانش و نيز ديگر مردمان با همان زبان آنها سخن مي‌گويد در حالي كه در ميان آنها، اهل روم، ترك و صقالبه بودند. از اين امر شگفت زده شدم و گفتم: او در مدينه به دنيا آمده و تا زمان وفات پدرش در بين مردم ظاهر نشده و هيچ كس هم او را نديده پس اين امر چگونه ممكن است؟ من اين سخن را با خود گفتم پس امام رو به من كرد و فرمود: خداوند حجت خويش را از بين ديگر مخلوقاتش آشكار ساخت و به او معرفت هر چيز را عطا كرد. او زبانها و نسبها و حوادث را مي‌داند و اگر چنين نبود هرگز ميان حجت خدا و پيروان او فرقي ديده نمي‌شود. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)

 

4- امام را به يكي از عمّال دستگاه ستم سپردند كه نحرير نام داشت تا امام را در منزل خود زنداني كند. زن نحرير به وي گفت: از خدا بترس. تو نمي‌داني چه كسي به خانه‌ات آمده آنگاه مراتب عبادت و پرهيزگاري امام را به شوهرش يادآوري كرد و گفت: من بر تو از ناحيه او بيمناكم، نحرير به او پاسخ داد: او را ميان درندگان خواهم افكند. سپس درباره اجراي اين تصميم از اربابان ستمگر خود اجازه گرفت. آنها هم به او اجازه دادند. (اين عمل در واقع به مثابه يكي از شيوه‌هاي اعدام در آن روزگار بوده است).

نحرير،‌ امام را در برابر درندگان انداخت و ترديد نداشت كه آنها امام را مي‌درند و مي‌خورند. پس از مدتي به همان محل آمدند تا بنگرند كه اوضاع چگونه است. ناگهان امام را ديدند كه به نماز ايستاده و درندگان گرداگردش را گرفته‌اند. لذا دستور داد او را از آنجا بيرون آوردند. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص268)

 

5- از همداني روايت كرده‌اند كه گفت: به امام عسكري نامه‌اي نوشتم و از او خواستم كه برايم دعا كند تا خداوند پسري از دختر عمويم به من عطا فرمايد. آن حضرت نوشت: خداوند تو را فرزندان ذكور عطا فرمود. پس چهار پسر برايم به دنيا آمد. (سیره الائمه الاثنی عشر ، ص269)

 

6- عبدي روايت كرده است: پسرم را به حال بيماري در بصره رها كردم و به امام عسكري (ع) نامه‌اي نگاشتم و از وي تقاضا كردم كه براي بهبود پسرم دعا كند. آن حضرت به من نوشت: خداوند پسرت را اگر مومن بود، بيامرزد. راوي گويد: نامه‌اي از بصره به دستم رسيد كه در آن خبر مرگ فرزندم را درست در همان روزي كه امام خبر مرگ او را به من رسانده بود، داده بودند و فرزندم به خاطر اختلافي كه ميان شيعه در گرفته بود، در امامت ترديد داشت.

(سیره الائمه الاثنی عشر ، ص274)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم